پاهای خسته

ساخت وبلاگ
 

چقدر دیر میگذرد بانو .... حتی با تشویق عقربه ها به دویدن زمان نمیگذرد .... 

انگار هزار سال پیش بود که اینجا قصه هایم را برایت مینوشتم ... وتو باطراوتی ملهم از احساسی گرم میخواندی و لپ هایت گل میانداخت ..... و با شیطنت جدل میکردی در قصه های پیرمرد عروسک ساز ...

آه بانو نیستی که ببینی چگونه دیوها و قصه های پوچشان مرا احاطه کرده ا ند ....

ونیستی که ببینی آن قصه هارا برایم پرونده ای قطورکرده اند در دادگاههای پنهانی شان و دوست داشتن تورا بعداز دزدیدن برای خود ... به محاکمه میکشند ... و جز تو چه کسی میداند لانه پرستوها در آن بهارها ... در ایوان خانه تو بود و بس .... 

بانو ... خاطرت هست  دستهایت چقدر بوی زری را میداد ... هنگام که تنهایی ام را غمخوارانه لمس میکردی ... 

بانو ... کس نمیداند که من آنگاه که به آسمان خیره میشوم ... تنها ماه روی تو را سجده میکنم ... و از اینهمه ستاره  در. دلم هیچ  خاطری نیست ... و هنوز منتظرم تا تمام کبوترهایم را به شکرانه آمدنت آزاد کنم ... 

هرجا هستی سلامت باشی که تنها کسی بودی که مرا غمگین و پژمرده نمیخواستی ... ‌

 

سلول انفرادی...
ما را در سایت سلول انفرادی دنبال می کنید

برچسب : پاهای خسته,پاهای خسته من,پاهای خسته شعر,پاهای خسته از کفش,پاهاي خسته,پاهای خسته تتلو,پاهای خسته امیر تتلو,دانلود اهنگ پاهای خسته,سندروم پاهای خسته,سندرم پاهاي خسته, نویسنده : qolumi4a بازدید : 131 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 14:09