هر تجربه ساده
به تلخي ام ميفزايد
دنيا همه چيزش خراب شده
فقط حكايت آدم ها نيست
به صفحه هاي شيشه اي مينگرم
تا براي كودك راستي و صداقت
كه خيلي وقت است گم شده
بيشتر گريه كنم
و لحاف دروغ اخبار را
بر روي خود ميكشم و ميخوابم
زندگي احمقانه ترين كاري ست
كه در زندگي ميكنيم
هر روز با نيمهء له شده خود از ديروز
بيدارميشويم و به دردها سلام ميگوييم
بهار است و گل و چمن روييده
اما بي رمق و ژوليده
و ما تا آخر شب
تلاش ميكنيم كه يك جوري
با خودمان كنار بياييم
اگر بشود و اكثرا نميشود
و دلخورتر ميشويم ....
راستي چرا زندگي
احمقانه ترين كاريست
كه در زتدگي ميكنيم ؟
سلول انفرادی...
برچسب : نویسنده : qolumi4a بازدید : 228