همین نزدیکی ها (۳)

ساخت وبلاگ
 

کارن امروز خودش را برای بدوبیراه های اوس محمود آماده کرده بود ...

با آنکه صبح زود به اوس محمود زنگ زده و گفته بود که مادرش را باید ببرد بیمارستان و دیرتر میاید مغازه ...اما میدانست که باید آماده گفتار و رفتار تهاجمی وی در چند روز آینده بخاطر این چند ساعت تاخیر باشد ...

امیدوار بود که مادر با بستری شدن دربیمارستان حالش بهتر شود ... چقدر هواخالی از باران و خشک شده بود ... تنفس را سخت میکرد ...مثل حرفهای خشکه مقدس ها ...

با کمی هراس رسید جلو مغازه و صلیبی به خود کشید .... اما انگار بخت یارش بود ... اوس محمود نبود ... 

باسرعت لباس عوض کرد و رفت پشت دستگاه تراش ....

حدود یکساعت بعد ...صدای اوس محمود را شنید که با ایرج رفوگر حرف میزد ... صدای ایرج گرم و مهربان و پرصلابت بود ... طوری که صدای اوس محمود را کمرنگ کرده بود ... ایرج میگفت ..اوس محمود ...خدا همه جا هست ...بخصوص اونجا که دستای بینوایان ودردمندان و بیماران به آسمونه ...و صداش میکنن ... 

اوس محمود با لحنی شکست خورده گفت ... پس جدی جدی هزینه حج خودتو بردی دادی واسه دستگاه دیالیز ؟؟؟ 

وایرج گفت اگه خدا قبول کنه ... البته پول ما که ناقابل بود و باچندنفر دل حاجی مشترکا ردیفش کردیم ... 

اوس محمود درحالیکه زیرلب با تمسخر تکرار میکرد دل حاجی ...دل حاجی ...وارد مغازه شدو صاف رفت سراغ کارن ...

خب جوجه قلمدون ... تا کی میخوای مارو دور بزنی و مغازه رو بپیچونی ؟؟ 

کارن خودشو جمع و جور کردو گفت ... اوسا من که صبح بهتون خبر دادم .... 

اوس محمود درحالیکه با چوب کبریت چندتا دندونشو از باقیمونده کله پاچه صبح لایروبی میکرد با لب و‌لوچه یه وری گفت ... این که نشد دم به ساعت جیم بشی و بگی ننه مو بردم دکتر !!! .... کارن گفت ..خب بردمش دکتر دیگه اوسا ...حالش اصن خوب نبود ...جز منم که کسی رو نداره ...

اوس محمود نیشخندی زدو گفت خب کس دارش کن ... شوورش بده خوبه خوب میشه .... بعد غش غش خندید ...

کارن از خشم کبود شدو گفت ...اوسا با مادرم شوخی نکن !!! و اوس محمود کله اش رو جلوتر آورد و گفت ... اتفاقا جدی گفتم ... آچار ۱۸ جلوی دستگاه رفت توو دستای کارن ... و ... اما اوس محمود گوشیش زنگ خورد و رفت بیرون جواب بده .....

+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت   توسط شبگرد  | 
سلول انفرادی...
ما را در سایت سلول انفرادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qolumi4a بازدید : 136 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 4:22