سلول انفرادی

متن مرتبط با «یک وجب خاک مال من» در سایت سلول انفرادی نوشته شده است

همین نزدیکی ها (۵)

  • دلش خیلی چیزها میخواست .... مثلا یک ماشین که مادرش را راحت تر دکتر ببرد ... وگاهی جمعه ها با مادر به بالاشهر بروند و هوای خنک بخورند .... یک مغازه اجاره کند و دستگاه تراشی بخرد و ایده های خودش را طراحی و تولید کند .... وقتش را با گوش دادن به اراجیف اوس محمود تلف نکند .... و یک حال خوب ... تا به دختر سیاه چشم چادری فکر کند .... امان از جوانی .... چه دلخواسته های دور ودرازی !!!!!  امروز به دستور اوس محمود یک قالب تزریق قدیمی را جلوی مغازه گذاشته و با نفت شستشو میداد ..... سرش پایین و غرق در افکارخود و مشغول کارش بود .... یک کیسه نایلکس بزرگ و مملو از میوه و سبزی کنار قالب یهو رو زمین گذاشته شد .,همین,نزدیکی ...ادامه مطلب

  • همین نزدیکی ها (۶)

  • ً.....................  کارن ها و اوس محمودها ....  یکی از بداقبالی ... دیگری از فرصت طلبی و جهالت .... بازیگران عرصه اجتماع بیمار خود گشته اند .....  وپفیوزها ی معظم .... تا آرنج ، دست در ثروت مملکت کرده وبه ریش کارن و محمود میخندند ...  آه .... چقدر پفیوز ... پفیوز اصولگرا ... پفیوز اصلاح طلب .... پفیوز مومن ... پفیوز همه چی دان ....  وچه راهی میماند جز آنکه ... عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد ....  وحتی آخربن تکه نان را ..... دینکاران خبر شوند هجوم خواهند آورد برای چپاولش ....  رفقا ... سواد شهر نجات و آزادی هویدا گشته ..... وآیا این پاهای خسته ... توان دارند به استقبال آزادگران ملت برون,همین,نزدیکی ...ادامه مطلب

  • یک فنجان نگاه داغ

  •   جنگل احساسم نارنجی ست ... شعله ور از حریق پاییز  ....... و تو از آمدن بهار شادمانی میکنی .... اینهمه آفتاب ...که  لپ های تورا نارگون کرده است ... وشادی تو ... و اندوه من .... باردارِ حریق پاییز اند ... + نوشته شده در  شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۶ساعت   توسط شبگرد  |  , ...ادامه مطلب

  • همین نزدیکی ها (۱)

  •   کارن .... دستاشو مثل همیشه با پودر لباسشویی و خاک اره شست .... ازتو آینه شکسته بالای دستشویی نگاهی به قیافه خودش کرد ...از جیب عقب شلوارش شونه رو درآورد و موهاشو شونه کرد ... زلف خرمایی روشنش که یکوری رو پیشونیش میریخت دلچسب بود ...لبخندی زد و لباس پوشید و به اوسا محمود گفت خداحافظ ! ...ازدر مغازه, ...ادامه مطلب

  • همین نزدیکی ها (2)

  •   اول صبحی بازم اوسا محمود معرکه گرفته بود .... جلو در مغازه داشت با کاسب بغلی ( ایرج رفوگر) بحث میکرد ...حالا سر چی ؟... سر اینکه الان چند ساله مستطیع شده ولی حج نمیره ....  ایرج که مردی آرام و نیکخو و اصالتا یزدی بود ... به پرت و پلاهای اوسا محمود عادت داشت ...لبخند میزد... گاهی هم جواب میداد که ., ...ادامه مطلب

  • همین نزدیکی ها (۳)

  •   کارن امروز خودش را برای بدوبیراه های اوس محمود آماده کرده بود ... با آنکه صبح زود به اوس محمود زنگ زده و گفته بود که مادرش را باید ببرد بیمارستان و دیرتر میاید مغازه ...اما میدانست که باید آماده گفتار و رفتار تهاجمی وی در چند روز آینده بخاطر این چند ساعت تاخیر باشد ... امیدوار بود که مادر با بستری, ...ادامه مطلب

  • همین نزدیکی ها (۴)

  • رنجها ...آه از این رنجهای بی پایان ...بی پولی ... نایابی کاری مناسب ... بیماری مادر ... کارن را مثل مار سرمازده ای بدور خودش به پیچ و تاب میکشاند ... گاه از خشم قوس هجوم میگرفت ... گاه از سر نومیدی چنبره ای محزون میزد ....  بارها درمقابل مجسمه مریم مقدس ایستاد و گفت .... هااااای مریم مقدس چشمانت را , ...ادامه مطلب

  • یک وجب خاک

  • همیشه ، نخواستن نشانه بی عاطفگی  نیست .... مردها غالبا محکومند ، هرزمانی که عزیز بانویی نباشند ... البته در قضاوت بانوها ...  یا باید مجنون و شیدا باشی ... یاعیالوار و نفس بریده .... تا چپ چپ نگاهت نکنند ....  هیچکدام نباشی ... یا دیوی یا منحرف یا چندش .....  از ازل محکوم به بازیچه بانوها شدن بوده ایم ..... وقتی هوس کنیم چنین نباشیم .. چنان بلاهایی نازل میشود از سوی مادر و خواهر و مونث های پیرامون .... باید تاوان داد و ناله نکرد .... به جرم  شانه ای پهن و تارهای محاسن و ساده لوحی ضمیر ....  مرد بودن اینروزها کار سختی شده ... چه میشود کرد ؟؟؟ ... نامردی ؟ یا لیدر مذهبی بشویم و خلاص,یک وجب خاک,یک وجب خاک خدا,یک وجب خاک اینترنت,یک وجب خاک مال من,یک وجب خاک داریوش,یک وجب خاک الموت,یک وجب خاک خدا دانلود,یک وجب خاک اخشابی,یک وجب خاک بازیگران,دانلود کامل سریال یک وجب خاک ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها